دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
سرود سرد بهاری نوید پاییز می دهد ماه شهریورو عطر تجدیدی میدهد دلهره های سنگی شمیم تراوت تو بود دروغ بی کسی هایت هم دم شب ز سپیده هایم بود اگر رفت آن اسب سپیدت چون باد که شاهنامه آخرت بود بر دشت ها نوشتند با خارهای کوهستان می زند باران بر شقایقهایم با ابر اشک بارم تنهایی سرد خانه می فشارد قلبهایم امشب سروری ز دل دارم دلم خواهد فریادی سر زنم ولی افسوس که یارایش را ندارم همنشینان چه خوش بودند کنار سفره ما هی می لولیدند من و ماهی و یک گل مانده ایم تنها ز خانه مان نیست سرایی جز ما ولی گه سکوت شب می شکند با صدای تلفن باران صدایش ز دل نشیند بر این دل خاکستری گرید ولی شوقی ز دل آرد دمی ز راه دور عطر عشق جوشد دمی نسیم شب آمد و نا گه ببرد او را در خرابه راه زندگی دور ماندم ز او چرا الهی سینه ای ده بر این عاشق که شور لیلیم ز دل نکند مرا رسوا موضوع مطلب : شعر پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|